جوک زن و شوهری

شخصی كه تكه كلامش«نه چندان» بود روزی دوستش از او پرسید:حالت چه طور است؟ گفت:خوب است؛ امّا نه چندان. پرسید:چه طور مگه؟ گفت:خوب در این مدت عیالوار شدم و زن گرفتم. پرسید:خوب این كه خوشی است. گفت: بله، امّا نه چندان؛ چون عیالم بد تركیب و زشت است.اگر چه هزار لیره هم با خود جهیزیه آورده. پرسید:خوب، پس این پول، جای بدی قیافه اش بوده است؟ گفت:بله، امّا نه چندان؛ چون با آن پول یك گله گوسفند خریدیم كه تمامشان مریض شدند و مردند. پرسید:ای بابا پس اتفاق بدی افتاده. گفت:بله، اما نه چندان؛ زیرا پوست همان گوسفندهای مرده را فروختم و منفعت زیادی بردم. پرسید:پس بد هم نبود؟ گفت: بله اما نه چندان؛ چون پول ها تماماً اسكناس بوده كه در خانه گذاشته بودم از قضا حریقی واقع شد و تمام پول ها با خانه سوخت. دوستش گفت:پس اتفاق خیلی خیلی ناجوری بوده است؟ گفت:بله، اما نه چندان؛ چون عیالم هم در همان آتش سوزی سوخت و خیالم راحت شد!!

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- شغل داماد//پدر دختر خطاب به پدر پسر گفت:شغل پسر شما چیست؟ او گفت:پسرم توپ شوت می كند. -------------------------------------------------------------------------------------------------------------- مجلس ترحیم//زنی به شوهرش گفت:چرا ناراحتی؟ او گفت:برای این كه من سه بار به مجلس ترحیم زن دوستم رفته ام؛ ولی او یك بار هم نیامده! ------------------------------------------------------------------------------------------------------------- هندوانه ی نرسیده//زنی از شوهرش انتقاد كرد كه چرا هندوانه ی نرسیده گرفته ای؟ گفت:این شكایت از كیست؟اگر از من است كه نمی خواستم چنین بخرم.اگر از كشاورز است كه او هم نمی خواسته چنین شود و اگر از خداست برو استغفار كن. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------- بهترین دقایق زندگی//اولی:بهترین دقایق زندگیت چه وقتی است؟ دومی:وقتی كه زنم خواب است. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------- سكوت//زنی به شوهرش گفت:امروز ده سال از ازدواجمان می گذرد به نظر تو چه باید بكنم. شوهر جواب داد:یك دقیقه سكوت! فهمیدی؟سكوت! ------------------------------------------------------------------------------------------------------------ زن پر حرف//زن:دیشب در خواب صحبت می كردی. مرد:چون تا من بیدارم تو حرف می زنی. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------- آدم خوشحال//اولی:دوست داری زنت بمیرد. دومی:نه می ترسم از خوشحالی سكته كنم. -------------------------------------------------------------------------------------------------------------- ازدواج كردی؟//اولی:بگو ببینم، بالاخره ازدواج كردی یا هنوز مثل گذشته خودت غذا می پزی؟ دومی:هر دو. -------------------------------------------------------------------------------------------------------------- آدم احمق//زن و شوهری خواب بودند.ناگهان زن شروع به نالیدن كرد.شوهر بلند شد همسرش را بیدار كرد و علت ناله ی او را جویا شد. زن گفت:خواب دیدم كه مرده ام و می خواهند دفنم كنند.شوهر گفت:پس من چه قدر احمق بودم كه تو را بیدار كردم. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------ زنان خیاط//یكی از دیگری پرسید اگر یك زن در روز یك پیراهن بدوزد، دو زن چند پیراهن خواهند دوخت.پاسخ داد: نصف پیراهن. چون این ها با هم حرف می زنند و فرصت دوختن یك پیراهن هم پیدا نمی كنند. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------ مورچه ی عاشق//مورچه ی نری عاشق مورچه ی ماده ای شد، مورچه ی ماده گفت:مهر من آن است كه این كوه خاك را از جلوی من برداری و به جای دیگری ببری، گفت باشد، می برم، همین كه مشغول حمل خاك ها شد مورچه ی سوّمی آمد و از جریان باخبر شد و گفت: مگر تو این مقدار عمر داری كه چنین شرطی را قبول كردی؟ مورچه ی عاشق گفت:دوست عزیزم می دانم كه مرا این اندازه مهلت و عمر نیست؛ ولی به این خوشم كه در طریق وصال محبوب و معشوقم هستم، به عشق او كار می كنم، و اگر هم بمیریم در راه عشق محبوبم جان داده ام. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------- بركت ازدواج//شخصی می گفت ازدواج خیلی بركت دارد.خود من قبلاً چیزی نداشتم ولی الان كلّی بدهی دارم! ------------------------------------------------------------------------------------------------------------- مادر زن//مادر زن: خوب، داماد عزیزم از كار و بارت كه راضی هستی؟ داماد:آره دیروز یك ماشین لباسشویی خریده ام و كارم كمی سبك شده است. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------- تكرار نشود//اولی: دیروز چرا غایب بودی؟ دومی:ازدواج كردم. اولی: دیگر تكرار نشود. -------------------------------------------------------------------------------------------------------------- زن شكارچی//زن از موش، موش از گربه، گربه از سگ، سگ از گرگ، گرگ از شیر، شیر از شكارچی، شكارچی از زنش می ترسد. -------------------------------------------------------------------------------------------------------------- شوهر خوب//زن ها اول یك چیز می خواهند و آن شوهر خوب است و بعد همچی. -------------------------------------------------------------------------------------------------------------- زن متوفی//سخنرانی در ختم مردی گفت:تأسف از این كه این مرد مُرد و زن35 ساله او مانده است.زن از پشت پرده گفت آقا من18 سال بیشتر ندارم. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------- داماد خوش شانس//اولی:مادرزن من روزی یك بار می آید به خانه ی ما. دومی:مادر زن من یك بار بیشتر نیامده. اولی:چه قدر خوش شانسی! دومی:بلی اما او هنوز از آن زمانی كه آمده بیرون نرفته! ------------------------------------------------------------------------------------------------------------- جهنم واقعی//روزی دختر خانمی كه به تازگی با پسری نامزد شده بود، به مادرش گفت:ننه جون، می خوام نامزدی مو با منوچهر به هم بزنم! مادرش با ناراحتی گفت:وا خاك عالم بر سرم چرا دخترم؟! دختر خانم گفت:برای این كه منوچهر اصلاً به جهنم اعتقاد ندارد و میگه جهنم وجود نداره! مادرش لبخندی زد و گفت:صبر كن همان سال اول ازدواج با تو جهنم جلوی چشمانش روشن می شه و می فهمه جهنم واقعی چیه؟! ------------------------------------------------------------------------------------------------------------ شروط ازدواج//شخصی چهل شرط برای ازدواج اش قرار داده بود.از جمله: قیافه، مدرك، شغل مناسب و . . . بعد از پیدا كردن فرد مورد نظرش باز ناراحت بود.گفتند:چرا ناراحتی؟گفت:به خاطر این كه خرّ و پف نكردن او را یادم رفت در ردیف شروط بنویسم. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------- دختر قاضی مرو//قاضی مَرْو وقتی خواست دخترش را شوهر دهد، با یكی از همسایگانش كه زرتشتی بود مشورت كرد.او گفت:«تعجب انگیز است، مردم پیرو رأی تو هستند و تو از من نظر می خواهی! قاضی با اصرار گفت:«باید نظرت را بگویی.»مرد زرتشتی گفت:«نظر شخصّ اول كشور ایران كه كسرا باشد در مقام ازدواج دختر، به مال و ثروت داماد است.و نظر شخص اوّل كشور روم كه قیصر باشد به زیبایی و جمال اوست و نظر شخص اول اسلام كه حضرت محمّد باشد، توجه به دین و ایمان داماد است.حال تو خود نگاه كن و ببین از كدام پیروی می كنی، پس به روش او عمل كن.» ------------------------------------------------------------------------------------------------------------- میهمان ناخوانده//سه نفر به اتفاق هم به باغی رفتند و طبق قرار بین خودشان هر كدام(سهم) خود را پرداخت.در این وقت مرد چهارمی بر آن ها وارد شد، خواستند او را شیرفهم كنند كه هر كس سهم خود را پرداخته و او زیادی است. اولی گفت:ما برای مدت یك هفته در این جا هستیم، تهیه صبحانه و چایی به عهده ی من است، تهیه ناهار به عهده این آقا و تهیه شام به عهده ی آن آقا است، خوب تو این جا چه كار می كنی؟ چهارمی گفت:طی این یك هفته كه ما این جاییم، خوردن و خوابیدن و استراحت هم به عهده ی من، دیگه از من چی می خواهید؟! ------------------------------------------------------------------------------------------------------------ جوان شرور//در روستایی جوان شروری زندگی می كرد و مردم از آزار او به ستوه آمده بودند و راهی برای كنترل او پیدا نمی كردند تا این كه به كدخدای ده گفتند: چاره چیست؟او گفت:به او زن دهید!این جوان بعد ازدواج، روزی برای خرید نان به بیرون رفت بعد از خرید نان، سگی به دنبال او می آمد.چند بار سگ را دور كرد و آن حیوان هم چنان دنبال او می آمد.آخرین بار به ناچار از راه تهدید وارد شد و گفت:اگر مرا رها نكنی به كدخدا می گویم زنت بدهد. -------------------------------------------------------------------------------------------------------------- طلاق!//مردی برای طلاق خانمش به دادگاه رفت.رئیس دادگاه از او پرسید خوب آقاجان بفرمایید به چه دلیل می خواهید از خانمتان جدا شوید؟مرد جواب داد:آقای رئیس! مدت سه سال است كه زنم به شدت عصبانی می شود و با اندك اختلافی هر چه كاسه و بشقاب دستش می رسد به طرف من پرتاب می كند. رئیس دادگاه:صبر شما قابل تقدیر است؛ ولی چه طور شد شما حالا به فكر طلاق افتادید. مرد:آخه قربان! حدود15 روز است كه نشانه گیری زنم ردخور نداره. زن بدقیافه زنی بد رویی روزی بیمار شد،به شوهرش گفت:اگر بمیرم چه می كنی! او گفت:اگر نمیری چه كنم! سر و صدای خانم ها عده ای از جهان گردان به تماشای آبشار نیاگارا رفته بودند؛ پس از چند لحظه، راهنمای جهانگردان با عصبانیت فریاد زد:اگر خانم ها ساكت شوند، به خوبی می توانید صدای غرش این آبشار عظیم را هم بشنوید. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------- یك روز عمو یك روز زن عمو!//عروس خانم تنبل در خانه كار نمی كرد.مادرشوهر و پدرشوهر قرار گذاشتند تا به تازه عروس بفهمانند كه جارو كردن و كارهای منزل وظیفه اوست. روز بعد تا مادر شوهر جارو كند؛ پدر شوهر گفت:نَه نَه! جارو را بده به من برای شما زشت است.عروس پوست كلفت گفت:دعوا نداره! یك روز عمو و یك روز زن عمو! ------------------------------------------------------------------------------------------------------------- مرد خوشبخت//زن:عزیزم! یادته روز خواستگاری وقتی ازت پرسیدم چرا می خوای با من ازدواج كنی، چی گفتی؟ شوهر:آره، خوب یادمه.گفتم:می خواهم یك نفر را در زندگی خوشبخت كنم. زن:خوب، پس چی شد؟ شوهر:خوب خوشبخت كردم دیگه. زن:چه كسی رو؟ شوهر:همون بنده خدایی رو كه ممكن بود با تو ازدواج كنه! ------------------------------------------------------------------------------------------------------------ شوهر با تربیت//اولی:یك سال است كه با زنم حرف نزده ام. دومی:چرا؟ مگر باهاش قهری؟ اولی:نه؛ ولی من عادت ندارم وسط حرف كسی حرف بزنم! چرا بچه دار نمی شوی اولی:چند ساله كه ازدواج كرده ای؟ دومی:ده سال اولی:پس چرا بچه دار نمی شوی؟ دومی:آخر صاحب خانمون نمی ذاره. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------ در بیمارستان// زنی كه در بیمارستان بستری بود به شوهرش گفت: ناراحت نباش من دو روز دیگر برمی گردم.شوهرش گفت:من هم از این ناراحتم. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------- شعار زندگی//شعار زندگی چیه؟ چهار عمل اصلیه. خوبی ها را تقسیم كنیم؛ كینه ها را تفریق كنیم؛ ایثارها را ضرب كنیم؛ نیروها را جمع كنیم. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------ چهار عمل غیراصلی//اشك زن، منهای حرف حساب، به علاوه ی چند تا حرف قلمبه، تقسیم بر چند ساعت قهر و افاده، ضرب در مقداری كرشمه، مساوی است با گول خوردن مرد و روانه ی بازار شدن برای خرید.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:




تاریخ: 13 / 11برچسب:جوک زن و شوهری,
ارسال توسط سید محمد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 242
بازدید کل : 110976
تعداد مطالب : 163
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)